کافی است متوجه شود، همسایه سالمندش کسالت دارد. بیآنکه از او خواسته باشند با یک کاسه آش به عیادتش میرود. اگر نیاز به تزریق داشته باشد این کار را برای او انجام میدهد. «فرامرز امینی» پرستار نیست اما تجربهاش کمتر از یک پرستار هم نیست. دوره امدادگری را سالها پیش یاد گرفته با این نیت که هرکسی نیاز به کمک داشته باشد برایش انجام دهد. امینی خودش را وقف خدمت به دیگران کرده و معتقد است این ویژگی را از پدر و مادر مرحومش دارد.
آپارتمان نقلیاش در یکی از فرعیهای محله تهرانپارس است. از یک سال پیش که مادرش دار فانی را وداع گفته تنها زندگی میکند. میگوید: «یاری رساندن به دوست و آشنا را از پدر و مادرم یاد گرفتم. پدر و مادرم انسانهای خیّر و مردمدوستی بودند و من در خانهای بزرگ شدم که برطرف کردن نیاز دیگران بر خواستههای خودمان ارجحیت داشت. مادرم سفرهدار بود و امکان نداشت کسی به خانه ما بیاید و او برای صرف غذا مهمانش نکند. پدرم هم مردمدار بود. همیشه سفارش میکرد حواسمان به آدمهای دوروبرمان باشد.» او خیلی خوب به خواسته پدرش عمل کرده و برای نیکی کردن به دیگران دنبال دلیل نمیگردد. حتی بدرفتاری دیگران باعث نمیشود به یاری آنها نرود. امینی امدادگری را وسیلهای برای کمک کردن به دیگران میداند.
برای همین در خانهاش همیشه مقدار زیادی لوازم پانسمان و تزریقات دارد. در هر ساعت از شب و روز به او تلفن شود برای کمک، خودش را میرساند. میگوید: «سالها پیش فقط خانه ما در محله خط تلفن داشت. در خانهمان هیچوقت بسته نبود به دلیل اینکه همسایهها به راحتی بتوانند رفتوآمد کنند. هر بار که کسی تلفن میکرد و با همسایه کار داشت یکی از ما بچهها مأموریت داشتیم برای صدا کردن او برویم.» تلفن عمو فرامرز هنوز هم شبانهروزی است.
دوست و آشنا، همسایه و فامیل اگر با مشکلی مواجه شوند، به او تلفن میکنند. با اینکه سن و سالی ندارد اما اگر پیش بیاید ریشسفیدی هم میکند. توجه خاصی به سالمندان دارد و دوست خوبی برای جوانان است. بچههای محله، عمو فرامرز صدایش میکنند چون تاریخ تولد همهشان را میداند و با یک هدیه کوچک دلشان را شاد میکند. به اعتقاد امینی، دنیا مزرعه کاشت بذر خوبی است. او برای به دست آوردن دل آدمها و شاد کردنشان از هیچ تلاشی مضایقه نمیکند.
نظر شما